براستی دیگر تصور این امر هم بسیار سخت است، دنیایی بدون گوشیهای هوشمند!!! مگر میشود، ممکن نیست!! به جرأت میتوان گفت این کابوس بسیاری از مردمان این زمانه است. دیگر کسی تصوری از دنیای ما قبل گوشیهای هوشمند ندارد.
مگر میشود شب یلدا باشد و همه اهل خانواده دور هم باشند و حافظ بخوانند، گپ و گفت و مشاعره برقرار باشد؟؟!! نه ممکن نیست تصویر دورهمیهای امروز، چشمانی خیره در صفحاتی چند اینچی است که لابه لای پیامهای گوناگون، عالم واقع را دیگر از فضای مجازی نمیتوان تشخیص داد. همه ترجیح میدهند گپ و گفت شان را روی همان صفحات چند اینچی برگزار کنند، تا اینکه روبروی یکدیگر بنشینند. یعنی براستی این دورنمای زندگی آیندهی ماست.
البته این قسمت خوب ماجرایی است که شخص فقط خود و چشمان و مهرههای گردن و کمی هم ذهنش را درگیر میکند!! بد ماجرا جایی است که این روزها هرکسی در هرجایی این وهم او را در بر گرفته است که باید همیشه دوربین گوشی هوشمندش روشن باشد، مثلا حتی وقتی دو جوان با سرعت بالا ماشین شان را به یک تریلی میکوبند و حادثهای دلخراش اتفاق میافتد مردمان گوشی به دست زودتر از امدادگران سر میرسند و چنان تصاویری هولناک از این حادثه ثبت میکنند و بی هیچ عذاب وجدانی آن را به انواع و اقسام فضاها ارسال میکنند بدون این که لحظهای به این موضوع فکر کنند، که ممکن است چه عواقبی داشته باشد…!!
و یا ساختمانی در جایی آتش میگیرد خیل عظیم مردمان جلوی تردد ماشینهای امدادرسان را سد میکنند، و با ولعی بی پایان به ثبت لحظات دلخراش میپردازند ، واقعا این گونه رفتار مرز و نهایتی دارد؟!
شاید این سئوال خیلی دقیق به نظر نرسد، آیا این ابزارهای جدید هستند که چنین رفتاری را در جامعه تسری میدهند یا اینکه ما خود سبب گسترش اخلاقی نادرست در فضای موجود هستیم، ابزاری که میتواند کارکردهای مفیدی داشته باشد این روزها باعث شده رفتارهایی غیر اصولی از ما سر بزند. به طور مثال اینستاگرام که پدیدهای مثبت و کارآمد در جهت نزدیکی و تعامل جوامع و همچنین در بسیاری از کسب و کارها عاملی موثر جهت رشد و نمو میباشد. خود وسیلهای جهت تضییع حقوق افراد شده است.
هستند کسانی که هر روز در صفحه اینستاگرام خود چندین و چند عکس از عکاسان مختلف را بدون ذکر نام به اشتراک میگذارند و تعداد کثیری نیز دانسته و ندانسته آن را دوباره و دوباره به اشتراک میگذارند تا جایی که دیگر نشانی از اثر و صاحب اثر نمی ماند. براستی به کجا میرویم؟ شاید به قولی به دلیل وجود خلا حقوقی در حیطهی حقوق معنوی باعث اینگونه رفتارها میشود، اما از بحث قوانین که بگذریم، وجدان شخصی خود ما چه میشود…!!؟؟ ما که خود میدانیم اثری را خلق نکرده ایم چطور آن را بدون حتی ذرهای درنگ منتشر میکنیم…!!!
رفیق عکاسی میگفت: ما که مدتهاست دندان طمع حقوق مادیمان راکندهایم و به کناری انداختهایم، لااقل حقوق معنویمان را بیش از این پایمال نکنند. کمترین خواسته کسی که اثری را خلق میکند این است که نامش به عنوان صاحب اثر به رسمیت شناخته شود و به نظرم این نه نیازی به وضع قانون دارد و نیز چیز دیگری، فقط کمی وجدان عمومی بیدار، طلب میکند…!!!
البته اقبال عمومی به سمت خبررسانی و سهولت در خلق اثر هنری و انتشار آسان آن، اساسا مضموم و نا پسند نیست بلکه باید از آن استقبال نمود، و آن را در جهت فرهنگسازی مثبت در جامعه به فال نیک گرفت به طور مثال انتشار تصاویر، از برخی پدیدههای نامطلوب اجتماعی و زیست محیطی میتواند در جهت ایجاد انگیزه برای برطرف نمودن آن، به کار رود. اما جهت استفاده درست از این ابزار میبایست به درستی فرهنگ سازی شود. در این راستا رسانههای رسمی میتوانند در جهت ایجاد این فضا، نقش مهمی بازی کنند، مثلا نشریاتی که ازعکسهای تولیدی با ذکر نام صاحب اثر استفاده میکنند و یا وبسایتهایی که تمامی محتوای به کار رفته در آن تولیدی و یا با ذکر منبع است میتواند به نوبه خود کمک به سزایی در راستای بسترسازی و تعمیق این فرهنگ در جامعه ایفا نماید.